علی صدارت – …اصلا نمیتوانم هیچ فردی را، هیچ فردی را، به یاد بیاورم که به اندازه بنیصدر، مورد ترور شخصیت، سانسور، خودسانسوری، و تخریب قرار گرفته باشد…ضمن عرض تسلیت به مردم ایران، به اطلاع هموطنان محترم می رساند که مراسم بزرگداشت آن روانشاد شریف، که آزادی و استقلال و سربلندی ایران، همواره سر لوحه گام هایش بود، در شهر پاریس، روز شنبه ٢٠ نوامبر، رأس ساعت ۱۶، تا ساعت ۲۰ برگزار خواهد شد.
خانواده، همراهان و دوستان
https://banisadr.org/index.php?option=com_publisher&view=issues&Itemid=129
بنیصدر رفت، به دیدار دوست شتافت، باز هم زندهتر شد، جوانتر شد.
…نمیتوانم هیچ فردی را به یاد بیاورم که به اندازه بنیصدر، مورد ترور شخصیت و تخریب قرار گرفته باشد…
–…یکی از ویژگیهای بارز بنیصدر، به شهادت همه کسانی که او را میشناختند، این بود که هیچوقت از پرکاری و پرمحصولی و تلاش برای احقاق حقوق، بدون هیچ تبعیضی، از پا ننشست.مکرر میگفت:
ساحل افتاده گفت: گرچه بسی زیستم، — هیچ نه معلوم شد، آه که من چیستم؟
موج ز خود رفتهئی، تیز خرامید و گفت: — هستم اگر میروم! گر نروم نیستم!
گر نروم نیستم. اگر بخواهم حدس بزنم در لحظات آخر عمر، در خلوت خود، با خویش چه میگفت، این قسمت از این شعر به ذهنم خطور میکند. «…گر نروم، نیستم!» این را گفت و رفت، ولی در واقع این را گفت و هست! موجود، با وجود، وحدت بیشتری یافت…
–…نه هیچکدام. بنیصدر زنده است:
به خاطر ایستادگی و استقامت در عشق به احقاق حق استقلال و حق آزادی و سایر حقوق،
و به خاطر عشق به وطن و هموطن،
و به خاطر عشق به هموطنان کرد و عرب و بلوچ و ترک و همه دیگر اقوام، و برای مثال برای عشق به هموطنان کرد که خمینی و صدام قصد کشتار جمعی آنها را داشتند و او را مزاحم و بلکه ممانع جنایتهای خود یافتند،
و به خاطر خشونتزادیی و از جمله سر خم نکردن در مقابل گروگانگیرانی که خشونتگستری میکردند و بنیصدر به ارتشیان دستور داد پوتینها (در آذربایجان و نه در کردستان) را از پا درنیاورند تا وقتی که مردم گروگان گرفته شده را رها سازند (کیهان و اطلاعات پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۵۹)
و به خاطر عشق به حق آزادی دین و عقیده و دفاع از حقوق هموطنان بهایی و سایر ادایان و مذاهب،
و به خاطر عشق به بانوان هموطن ایرانی که به علت مخالفت با حجاب اجباری برای زنان با خمینی و شرکا میجنگید و آزادی و استقلال بانوان را پیشنیازی برای آزادی و استقلال و آزادی وطن میدانست،
و به خاطر…
و به خاطر عشق… زنده است. عشق و عاشقی، انسان را جوان و زنده نگه میدارد! عاشقتر شدن، انسان را باز هم زندهتر و جوانتر میگرداند!
–آقای ابوالحسن بنیصدر به مردم خادم بود.
پس آیا فقط دعا بکنیم که: …انشاءالله روحش شاد باشد…؟
نه! بجای فقط دعا و ثنا، بهتر است از خود بپرسیم که:
من، به سهم خود و به نوبه خود، چه کارهایی باید انجام بدهم و چه کارهایی نباید انجام بدهم که روح بنیصدر، و روح همه خادمان به مردم شاد بشود؟