اردشیر لطفعلیانای
نگاهی به سابقه – از هنگام وقوع انقلاب بهمن 1357 در ایران و دست اندازی خدعه آمیز و خشونت بار عناصر مذهبی به رهبری روح الله خمینی بر قدرت انحصاری با حذف همۀ تشکل های دیگر که در پیروزی انقلاب سهیم بودند، نزدیک به چهل و چهار سال می گذرد. در این مدّت جز چند ماهۀ نخست پس از انقلاب، برای هیچ نهاد سیاسی در ایران غیر از گروه های وابسته به استبداد مذهبی حاکم امکان فعّالیت آزاد و مشارکت در تعیین سرنوشت کشور وجود نداشته است. از این رو گروه های مخالف نظام که از آنها با اصطلاح کلّی “اپوزیسون” یاد می شود، از جمله جبهۀ ملّی ایران، تنها در خارج از کشور توانسته اند فعّالیت داشته اند. البته جمهوری اسلامی نوعی حضور غیر علنی جبهۀ ملّی را با محرومیت از داشتن روزنامه و ستاد رسمی تا چند سالی تحمّل می کرد. در 1370 هنگامی که حدود نود تن از چهره های ملّی طی نامه ای به هاشمی رفسنجانی رئیس جمهوری وقت با لحنی ملایم و آشتی جویانه خواستار برقراری آزادی بیان و مطبوعات و فعالیت احزاب سیاسی شدند، فرمان باز داشت همۀ کسانی که زیر نامه را امضا کرده بودند به وسیلۀ رئیس جمهوری صادر گردید. همۀ را به سرعت محاکمه و به گذراندن دوره های زندان از یک تا چند سال محکوم کردند. دیری نگذشت که نشست های ماهانۀ جبهۀ ملّی هم که به طور معمول در خانۀ اعضاء تشکیل می یافت ممنوع شد و خبرنامۀ داخلی آن نیز زیر ذرّه بین سانسور قرار گرفت.
در این خلال ملّی گرایان و هواداران دموکراسی و حاکمیت ملّی بر اساس آموزه های دکتر مصدق، تشکیلاتی زیر نام جبهۀ ملّی ایران در شهرهای بزرگ اروپا و آمریکا بر پا کردند. بدیهی است که سلطنت طلبان و گروه های چپ از حزب توده گرفته تا چریک های اکثریت و اقلیّت نیز فعالیتهای خاص خود را پی گرفتند. بعضی از گروه های سیاسی نو بنیاد هم مانند جمهوریخواهان به نوبۀ خود اعلام موجودیت کردند و در سالهای اخیر شاهد پیدایش تشکیلاتی مانند “شورای گذار” و “شورای تصمیم گیری” نیز بوده ایم.
دوستانی که جبهۀ ملّی ایران- واشنگتن را سازمان دادند نخست در اوایل دهۀ 1990 در نشست هایی همراه با شادروان محمّد اقتداری فعّال پیشین کنفدراسیون بین المللی دانشجویان ایرانی، شرکت جستند ولی آز آنجا که روش کار او را با آنچه که از جبهه ملّی انتظار می رفت منطبق نمی دیدند، سرانجام پس از چند ماه به تشکیل گروه مستقلی زیر نام “جبهۀ ملّی ایران- واشنگتن” مصمم شدند. آقای اقتداری هم با برداران قائم مقام و یکی دو نفر یگر “سازمانهای جبهۀ ملّی خارج از کشور” را ایجاد کردند و همواره ساز جداگانه زدند. جبهۀ ملّی ایران- واشنگتن در فاصلۀ سالهای 1990 تا 2005 فعالیت های بسیار منضبطی داشت و نشست های منظّم دو هفته ای برپا می کرد. در این مدّت گاه تعداد کسانی که در این نشست ها حضور می یافتند به سی نفر هم می رسید. فشردۀ بحث ها و رئوس فعالیتهای گروه به صورت منظم و با دقت تمام در کتابچه ای توسّط دوست از دست رفته مان شادروان عباسعلی صیرفی ثبت می شد و آن کتابچه که نزد خانوادۀ زنده یاد محفوظ است آیینۀ تمام نمای آن فعالیتها است. جبهۀ ملّی ایران -واشنگتن در آن مدّت بیانیه های روشن و کوبنده ای در ارتباط با رویدادهای ایران و در محکومیّت سیاستهای ضد ملّی و ضد ایرانی جمهوری اسلامی و زیرپا گذشتن همۀ حقوق انسانی مردم ایران و موازین عدالت توسط این نظام صادر کرد و در رسانه ها انتشار داد. این بیانیه ها که علاوه بر روزنامه های محلّی از طریق اینترنت نیز در سطح وسیعی منتشر می شد چندین پروندۀ قطور را تشکیل می دهند. غیر از آن، جلسات سخنرانی ماهانه و دو ماهانه در ارتباط با مسائل ایران نیز از جانب گروه با شرکت چهره های برجستۀ فرهنگی و سیاسی سازمان می یافت. در آغاز دهۀ 2000 شادروان دریادار مدنی پس از آگاهی از فعالیت های جبهۀ ملّی ایران- واشنگتن با هیئت مدیرۀ آن تماس گرفت و به همکاری ابراز تمایل کرد. این پیشنهاد با شادمانی بسیار مورد استقبال قرار گرفت. از آن پس تبادل نظر و مشاوره با آن مرد ایران دوست و آن چهرۀ برجستۀ ملّی به صورت منظم دنبال گردید تا سرانجام به این فکر انجامید که اگر همۀ گروه هایی که زیر نام جبهۀ ملّی ایران در آمریکا و اروپا فعالیت می کنند با هم متحد و مرتبط شوند وزن و اهمیتی به مراتب بیشتر و سنگین تر پیدا خواهند کرد و فعالیتشان در صحنۀ سیاسی تأثیر گذار تر خواهد بود. در پیگیری این فکر بود که نشست هایی در لوس آنجلس و واشنگتن تشکیل شد و سرانجام برای تحقق بخشیدن به آن هدف در سال 2004 به برپایی یک گرد همایی بزرگ سه روزه در تالار یکی از هتل های شهر واشنگتن با حضور نمایندگان اکثریت گروه های جبهۀ ملّی در آمریکا و نیز حضور فرستادگانی از تشکل های جبهۀ ملّی در اروپا منجر گردید. برای نشان دادن این که جبهۀ ملّی ایران آماده است با همۀ تشکل هایی که هدفشان پایان دادن به سلطۀ فاجعه بار استبداد مذهبی و استقرار دموکراسی و حا کمیت ملّی در کشور است همکاری و هماهنگی کند، از آن سه روز یک روز به دیگر گروه های سیاسی اختصاص یافت تا آنها نیز بتوانند دیدگاه های خود را بری آیندۀ ایرن مطرح کنند. زنده یاد داریوش همایون دبیرکل وقت جمعیت مشروطه خواهان که بر خلاف برخی از سلطنت طلبان راه و روشی معتدل و مبتنی بر همکاری با دیگر گروه های سیاسی داشت، دعوت جبهۀ ملّی ایران – واشنگتن را پذیرفت و نظرگاه های خود را در آن گرد همایی طی یک سخنرانی مشروح به شیوه ای تأثیرگذار بیان داشت. گرد همایی بزرگ واشنگتن با شرکت نمایندگان تشکل های جبهۀ ملّی ایران در آمریکا و اروپا با موفقیت کامل پایان یافت و تصمیمات آن در قطعنامۀ پایانی منعکس گردید. این قطعنامه و دستور کار گرد همایی همچنان نزد اینجانب موجود است.
متأسفانه پیگیری نقشۀ راهی که در آن قطعنامه ترسیم شد به سبب رویدادهایی که بعد از آن به وقوع پیوست امکان پذیر نگردید. اهمِّ آن رویدادهای ناگوار که در دلسرد و نا امید کردن دوستان هم اندیش و سست شدن آهنگ فعالیت ها به شدّت تأثیر گذاشت از این قرار بود:
– اندکی بعد از پایان گرد همایی با اندوه بسیار از ابتلای دریادار مدنی به یک سرطان حاد و خطرناک آگاهی حاصل شد. حال او به سرعت رو به وخامت گذاشت و چندان مدتی نگذشت که مرگ نا به هنگام او فرا رسید. حذف آن شخصیت برجسته و چهر ملّی شناخته شده که از توانایی بالای رهبری برخوردار بود از صحنه، ضربۀ مهلکی به برنامۀ تنظیم شده در گردهمایی و نیز به مجموعۀ فعالیت های جبهه های ملّی ایران در آمریکا و اروپا وارد آورد و موجب دلسردی و پراکندگی گردید.
– در ایران علی خامنه ای رهبر خودکامۀ جمهوری اسلامی که پس از انتخاب غیر منتظر محمّد خاتمی به ریاست جمهوری در 1376 چند ماهی از ضربۀ آن سر در گم بود، به سبب بی شهامتی خاتمی و عجز وی در پیگیری رسالتی که مردم با آراء بیست میلیونی خود برای عملی ساختن اصلاحات واقعی در نظام حاکم به او داده بودند، به زودی ابتکار عمل را به دست گرفت و با سرعت خاتمی را به یک وجود بی اثر و یک لولوی سرخرمن تبدیل کرد. خاتمی در دومین دورۀ تصدّی خود با آنکه مردم هنوز به این امید که اصلاحات مؤثری در نظام مستبدّانه و ارتجاعی جمهوری اسلامی وارد کند باز با آراء انبوهی او را به ریاست جمهوری برگزیدند، دیگر کمترین تحرّکی در جهت مأموریتی که مردم به وی سپرده بودند از خود نشان نداد و این بر بی پروایی و وقاحت خامنه ای هرچه بیشتر افزود. چنین بود که او در پایان دورۀ تصدی خاتمی شارلاتان بی آزرم و فرصت طلبی چون محمود احمدی نژاد را برکشید و با پرکردن صندوقها برمسند ریاست جمهوری نشانید. خامنه ای در همان هنگام با بی شرمی تمام اعلام داشت که طرز فکرش به احمدی نژاد از دوست پنجاه سالۀ خودهاشمی رفسنجانی که به عنوان رقیب احمدی نژاد وارد مبارزۀ انتخاباتی شده بود بیشتر است. در انتخابات 1388 نیز که پس از ردِّ صلاحیت رفسنجانی به وسیلۀ شورای نگهبان به بهانۀ کهولت، میرحسین موسوی وارد رقابت انتخاباتی شده بود، احمدی نژاد را به مدد آراء جعلی باردیگر پیروز انتخابات اعلام کردند. وقتی هم که مردم با شعار “رأی من کو؟” در سراسر کشور دست به تظاهرات عشیم اعتراض آمیز زدند، به فرمان خامنه ای مأموران انتظامی و پاسداران بر روی آنان آتش گشودند و شمار بزرگی را به خاک هلاک افکندند. صحنۀ به خاک و خون غلطیدن زنان و مردان جوانی مانند ندا و سهراب و … نه تنها هم میهنانشان بلکه جهانی را دچار اندوه و تأثر کرد. همۀ این تحولات به راستی دلسرد کننده بود و در کار جبهۀ ملّی ایران- واشنگتن نیز تأثیر نا مطلوب به جا گذاشت و فعالیت های آن را سخت کاهش داد. البته گروه هستۀ اصلی خود همچنان حفظ کرده تا در صورت مساعد شدن فضا بتواند فعالیت هایش را از سرگیرد. در این خلال گرد همایی هایی در مواردی مانند سالروز تولد دکتر مصدق داشته و در ارتباط بارویداهای مهم ایران نیز بیانیه هایی صادر کرده است.
دوستان،
خیزش فراگیر مردم ایران برای به زیر آوردن نظام فاسد، خودکامه، بی کفایت و چپاولگر جمهوری اسلامی که پس از قتل تأثر انگیز مهسا امینی به دست مأموران گشت ارشاد آغاز گردید، با شعار زیرکانۀ “زن، زندگی، آزادی”، با وجود گذشت بیش از صد روز از آغاز آن و سرکوب و کشتار بی آمان تلاشگران راه آزادی، همچنان ادامه دارد. این جنبش بزرگ که نسل جوان زنان و مردان ایران با همّت و فداکاری و شجاعتی بی مانند پیشتاز آن هستند بار دیگر جرقّۀ امید را در دلهای محزون و ناامید از آیندۀ ایرانیان روشن ساخته است. در این شرایط آیا وقت آن نرسیده که همۀ تشکّل های خواستار آزادی و دموکراسی و حاکمیّت ملّی برای ایران – که هیچیک که در چهل و چند سال گذشته به تنهایی کاری از پیش نبرده اند – به خود آیند و در ائتلافی بر مبنای یک رشته اصول و موازینی که در آنها با هم اشتراک دارند برای پشنیبانی از این خیزش دوران ساز و به پیروزی رساندن آن دست اتحاد به یکدیگر دهند؟ همه می دانیم که ائتلاف با اتحاد فرق دارد و برای یک زمدّت محدود و در اوضاع و احوال ویژه تشکیل می شود. بعد از دستیابی به پیروزی، رأی آزاد مردم تکلیف همه چیز را روشن خواهد کرد و در آن هنگام می توان ائتلاف را بر اساس مصالح ملّی حفظ کرد یا با رعایت همان مصالح به آن پایان داد. نگارنده که اکثریت دوستان جبهۀ ملّی ایران – واشنگتن با او هم آوازند، این فرصت را مغتنم می شمارد و اصولی را که گروه های فعال سیاسی می توانند ائتلاف مؤثری بر اساس آنها تشکیل دهند و در جهت پایان دادن به کابوس جمهوری اسلامی با نسل جوان به پا خاسته هم گام و همراه شوند، به شرح زیر پیشنهاد می کند.
– تشکیل یک شورای موقت رهبری که اعضای آن با متعهد شدن به پذیرش اصول پیشنهادی زیر بتوانند در تحقق بخشیدن به آنها با یکدیگر همکاری کنند.
– تعیین نظام سیاسی آیندۀ ایران بر مبنای یک همه پرسی – به محض پیدایش اوضاع و ا حوال مساعد در ایران – که برخلاف رفراندوم مربوط به برقراری جمهوری اسلامی، پاسخ آن یک آری و نه ساده نباشد و در شرایط کاملا آزاد و بدون مشروط سازی و جوِّ ارعاب و اجبار برگزار شود. در این همه پرسی چنانچه احتمالا رأی اکثریت به باز گشت مشروطۀ پادشاهی تعلّق گیرد، باید تضمین های مژثر قانونی برای حفظ عدم مسؤلیت پادشاه و پیشگیری بی درنگ از هرگونه تمایل به باز تولید استبداد سلطنتی با برکناری سریع پادشاهی که چنین تمایلی از وی بروز کند، پیش بینی شود.
– خدشه ناپذیری تمامیّت سرزمینی ایران و قبول زبان فارسی که همۀ اقوام تشکیل دهندۀ ملّت ایران را به هم پیوند می دهد. این اصل باید با احترام به همۀ زبانهای قومی و محلّی و برانگیختن وسایل لازم برای آموزش آنها به مردم با هزینۀ عمومی همراه باشد.
– تضمین آزادی بیان، آزادی تحزب و آزادی مذهبی.
– برگزاری انتخابات آزاد در نخستین فرصت مناسب به نحوی که مردم بتوانند نمایندگان خود را برای وضع قوانین لازم و نظارت بر کار دولت و بر ادارۀ امور در فضایی رها از هرگونه تهدید و ارعاب و اِعمال نفوذ برگزینند. این که این انتخابات در چه فواصلی برگزار شود و نیز داشتن یک یا دو مجلس قانونگزاری، باید به موقع خود به وسیلۀ مراجع ذیصلاح که نمایندۀ خواست اکثریت باشند مشخص شود.
– پذیرش اصل تفکیک قوای تقنینی، اجرایی و قضایی از یکدیگر و تضمین استقلال آنها. در این میان تضمین استقلال قضات از اهمیّت ویژه برخورار است و بدون آن مانند وضع موجود در جمهوری اسلامی، امنیت و عدالت و آزادی برای هیچکس باقی نخواهد ماند.
– جدایی کامل دین از سیاست به نحوی که دین در ایران آینده یک امر شخصی و خصوصی تلقی شود و مانند همۀ نظام های متّکی بر اصول دموکراتیک، ایران آینده از اعلام دین رسمی احتراز ورزد و دولت هیچ دینی را بر دین دیگر برتری ندهد.
– پذیرش کامل اصول اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و تعیین ساز و کارهای مشخص برای برکناری و مجازات مسؤلانی که به هر عنوان اصول مندرج در این بیانیه را زیر پا بگذارند.
– پذیرفتن منشور ملل متحد در تمامیت آن و تعهد به وظایفی که این منشور برای هر کشور به عنوان عضوی از خانوادۀ جهانی ملّت ها تعیین کرده است.