………..در این مختصر، مثالهایی از ناکارآمدی قدرتها، که هیچکدام واقعا نمیخواهند در ایران، مردمسالاری مستقر و مستمر بگردد، آورده شد. از سیاهنمایی و اغراق و گزافگویی کاملا اجتناب نموده و فقط واقعیتهایی که در رسانههای همین قدرتها منتشر میگردند، برای مخاطبان این قلم جمعآوری، و صادقانه گزارش شده است.
حلقهی آتشی که به دور ایران کشیده شده است، به علت بیکفایتی و بیلیاقتی و بیتدبیری رژیم ولایت مطلقه، بوده است. با خود بیپرده باشیم! اگر یک حداقل لازمی از ما مردم در عرصه ساختن سرنوشت خود، فعالتر بودیم، بقای این رژیم به بیش از چهار دهه نمیکشید. شماره آن حداقل لازم را در مطالعات علمی، حدود سه و نیم درصد گزارش کردهاند. شرایطی که این قلیل از ما مردم باید داشته باشیم، حقوقمداری، خشونتزدایی، استقلال و آزادی است. در مورد ایران، چه بسا از ۳.۵٪ هم کمتر لازم باشد تا با خشونتزدایی، و با استقلال و آزادی و حقوقمداری، ریشههای ولایت مطلقه را از میهن خود برکنیم.
اینکه «آخوندها کی میروند» فقط و فقط به خود ما مردم ایران بستگی دارد.
حیات ملی ما در خطر است. هر یک روزی بیشتری که این رژیم بر قدرت بماند، خطر اینکه وطن ما سرنوشت سوریه و افغانستان و عراق و لیبی و لبنان و اکراین و… را پیدا کند، بیشتر میشود.
این رژیم اصلاحناپذیر، در کلیت خود باید برانداخته شود. براندازی رژیم ولایت مطلقه، و جایگزینی با یک نظام مردمسالار، فقط توسط ما مردم ایران ممکن است. چشم امید داشتن به قدرتها داخلی و خارجی، و امید بستن به «اپوزیسیون» سرسپرده و وابسته به قدرتها داخلی و خارجی، از جمله دلایل انفعال و عدم همسوییها و همکاریهای حقوند ایرانیان بوده است. چشم امید را میتوانیم، و باید، به خود داشته باشیم، با اعتماد به نفس فردی و با اعتماد به نفس ملی.